نویسندهای از ایران با امضاء محفوظ
مردم ایران در هفتهٔ گذشته باز هم روزشان را با خبری دردناک آغاز کردند؛ خبری که اشک بر چشمان ایرانیان در سرتاسر دنیا نشاند. در اثر تصاعد آنی گاز متان در محل یکی از تونلهای معدن زغالسنگ شرکت معدنجو در ساعت ۹ شب انفجار شدیدی رخ داد. در زمان انفجار ۶۹ کارگر در بلوک سی و بی این معدن زغالسنگ در طبس مشغول کار بودند که تاکنون فوت ۵۱ تن از آنها قطعی شده و شماری نیز زنده بیرون کشیده شدهاند.
یکی از معدنچیان بهنام هادی نوباغی در شبی که حادثه رخ داد، برای نجات همکارانش جانش را کف دستش گذاشت و توانست برخی از آنها را از تونل بیرون بکشد اما در نهایت خودش بر اثر استنشاق گاز بیهوش شد و روی زمین افتاد. او در نهایت نجات یافت و در مصاحبهای با روزنامهٔ همشهری، تصویری از آن شب ارائه داده که تکاندهنده است:
«وقتی از معدن خارج شدیم، دیدم خبری از همکارانم که مشغول کار بودند نیست، بنابراین دوباره لباس پوشیدم و وارد معدن شدم. همانطور که جلو میرفتم، متوجه شدم بسیاری از همکاران در اثر گازگرفتگی خفه شدهاند. در این میان متوجه سه چهار نفری شدم که هنوز نفس میکشیدند. آنها را از معدن بیرون کشیدم و دوباره به داخل برگشتم و بهدنبال همکارانم جلو میرفتم. جلوتر که رفتم با اجساد برخی از آنها روبهرو شدم. تعدادی از اجساد را بهامید اینکه احیا شوند، بیرون کشیدم. در حال رفتن به کارگاه دیگری بودم که یکی از مهندسان به من گفت: نرو، خطرناک است، اما دلم طاقت نیاورد و رفتم تا ببینم از همکارانم کدامیک زندهاند. ۱۵ نفر آنجا بودند که همگی جان باخته بودند، وقتی رسیدم دیدم یکی از آنها در حال بالاآوردن است. او از استنشاق گاز متان دچار تهوع شده بود. او را نیز بیرون کشیدم و بعد برای پیداکردن دوستانم، دوباره به معدن برگشتم. جلوتر که رفتم، دیدم که همهٔ آنها بهدلیل وجود گاز متان خفه شدهاند. آنها را در شرایط خیلی بدی دیدم. صحنهای را دیدم که تا آخر عمر فراموش نخواهم کرد.»
درحالیکه قاعدتاً پس از انفجار معدن زغالسنگ طبس، هیئت کارشناسی باید پس از بررسی دقیق و کارشناسی درون معدن مشخص کند دلیل حادثه چه بوده و احیاناً چه افرادی کوتاهی کردهاند، احمد میدری، وزیر کار، در حضور وزیر کشور پیشاپیش تأکید کرد تخلفی صورت نگرفته و این رویداد واقعاً یک حادثه بوده است. این در حالیست که رئیس ادارهٔ کار استان خراسان جنوبی به وزیر کار گفته بود: «اگر یک سنسور گاز متان مانند معدن مرکزی داشتیم، این اتفاق نمیافتاد.»
انفجار معدن طبس بههیچ عنوان حادثه نبوده بلکه ریشهٔ آن مستقیماً به عدم مدیریت درست مسئولان مربوط برمیگردد.
درحالیکه تلاش برای رسیدن به معدنچیهایی که در عمق معدن زغالسنگ در طبس محبوساند در جریان است، موضوع ایمنی کارگران در محیطهای صنعتی و معدنی و همچنین وضعیت معیشت و حقوق کسانی در چنین مشاغل سخت و خطرناکی کار میکنند بار دیگر در مرکز توجه قرار گرفته و بیکفایتی دولت و وزیر کار را بیش از پیش نشان میدهد. وزیر کار بهجای استعفا، با وقاحت تمام چنین فاجعهٔ دردناکی را که مرگ ۵۱ انسان را بهدنبال داشته است، تنها یک حادثه میداند و هیچ اشارهای به عدم وجود امکانات ایمنی مهم ازجمله سنسور گاز متان نمیکند و با بیشرمی از دادن مستمری به خانوادههای داغدیدهٔ معدنچیان سخن میگوید. در این میان سؤالی که مطرح میشود این است که وقتی هنوز امکان کارشناسی دقیق از معدن نیست، چگونه ایشان همان روز حادثه تشخیص دادند که قصوری صورت نگرفته است. بهگفتهٔ یک نمایندهٔ کارگری، این معدن «فاقد سنسور گاز متان» بود و کارگران «تنها ۱۲ میلیون تومان حقوق میگرفتند.» در همین حال بهگفتهٔ شاهدان عینی «احتمال زندهماندن باقی محبوسان نزدیک به صفر است.»
ریزش معادن در ایران اتفاق تازهای نیست و در دهههای گذشته بهصورت مداوم جان صدها و هزاران کارگر را تهدید کرده است. گازگرفتگی کارگران در کرمان آن هم دوبار در یک دهه، ریزش معدن در طبس، حبس کارگران در معدن یورت آزادشهر، دوبار ریزش معدن در طزرهٔ دامغان و ریزش شدید معدن در شازند و عملیات جستوجویی که تقریباً یک ماه بهطول انجامید، نمونههایی از این حوادثاند و عجبا که در این سالها مسئولان در وزارتخانهٔ کار که در بیکفایتی یکهتازند، اقدامات لازم در جهت ایمنکردن معادن انجام ندادهاند. انفجار معدن طبس از حیث تعداد فوتیها تمام حوادث مربوط به معادن در ایران را پشت سر گذاشت و واکنش افکار عمومی همراه با عصبانیت و غم فراوان بود.
معمولاً وقتی میخواهند از سختیهای یک شغل بگویند، اینطور شروع میکنند: «این شغل بعد از کار در معدن، دومین شغل پرخطر دنیاست!» یعنی همه پذیرفتهاند که کار در معدن در میان مشاغل مختلف، از همه سختتر است.
در اعماق زمین، جایی که تاریکی حاکم است و هوا با غبار زغالسنگ آویزان است، مردان شجاعی بیوقفه زحمت میکشند. مردان شجاعی که معدنچیاناند – قهرمانان گمنامی که پرخطرترین کار دنیا را انجام میدهند.
چشمانتان را ببندید و این صحنه را لحظهای تصور کنید: «یک تونل باریک که بهسختی با درخشش کمنور چراغهای جلوی کلاه کارگران انگار که پایانی ندارد و حس میکنی بهسمت پرتگاه کشیده میشوی. دیوارها فشار میآورند و نفسکشیدن دشوار است. در این قلمرو زیرزمینی، معدنچیان جادوی خود را انجام میدهند و هر لحظه با مرگ زندگی میکنند. مرگ بهمعنای واقعی از رگ گردن به آنها نزدیکتر است.»
دستان آنها، پینهبسته و قوی، و هر ضربه کلنگ، هر صدای مته، گواهی بر عزم تزلزلناپذیر آنهاست. زمین ممکن است مقاومت کند، اما این روحهای سرسخت پابرجا هستند.
کار معدن سختترین کار دنیاست و زندگی یک معدنچی مملو از خطر است. هر روز، آنها با تهدید دائمی ریزش، گازهای سمی و وزن خردکنندهٔ صدها تُن سنگ در بالای سرشان، بهسمت ناشناختهها به پیش میروند.
کاش مسئولان جمهوری اسلامی بهجای تجهیز تونلهای غزه و جنوب لبنان برای نگهداری از تسلیحات و سلاحهای کشتارجمعی حماس و حزبالله و ایمننگهداشتن آنها از حملات اسرائیل، کمی به فکر ایمنی تونلهای معدنهایی بودند که هموطنان ما در سختترین و ناامنترین شرایط و با پایینترین دستمزد برای بردن لقمهنانی سر سفرهٔ خانوادهشان در آنها عرق میریزند و جانشان را در حوادث اینچنینی از دست میدهند.